یک روز بعد از نماز ظهر، همه بچههای گردان دور هم جمع شدهبودیم .دراین هنگام، یکی از مسؤولان لشكر واردشد وگفت: رفقا دستشویی اردوگاه خرابشده، برای تعمیر چند نفر را آوردهایم؛ ولی گفتهاند باید چاهدستشویی تخلیهشود. برای همین کار چند نفر نیروی از جانگذشته میخواهیم.